تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۴۵
397 بازدید
کد خبر : 9392

روایت پیمایش به سمت امپراطور آبشارهای ایران، لاتون(بارزاو)در برف سنگین

روایت پیمایش به سمت امپراطور آبشارهای ایران، لاتون(بارزاو)در برف سنگین
گویی که از لبانش یک گلستان گُلِ سپیدِ یاس و محمدی چکیده است و از زیر درختان پوشیده از حریرِ سپیدش که رد می شدی شاخه های تعظیم کرده و مملو از برف، طنازان بر سرت برف شادی می پاشیدن!

به گزارش آژیم، در سپیدی سحر،دانه دانه برف خرامان می بارید و صوفیانه در آسمان چرخی می زد. این دانه های سپید را شور شعفی بود و میهمانیست که غزل خوان، هفت شهر عشق را پیموده اند و سپیدی همراه آورده اند تا شادی بگسترانند.شور و شعف برف و کمی حس ماجراجویانه ما را برآن داشت با دو همنورد عزیزم، کوهمردان:علیرضا لاله پور
مرتضی اوتاری
خود را در لاتون بزرگ در برف سنگین برسانیم و تجربه‌ای نو کنیم.

در چوبر صبحانه کله پاچه صرف نمودیم،به لوندویل نرسیده زمین سپید پوش شده بود و همچنان برف می بارید.مسیر حرکتمان به سمت آبشاربود، ماشین را در مجاورت پارکینگ قرار دادیم و شال و کلاه محکم نمودیم تا از دل زمستان گذر کنیم با همنوردانی شیفته ی طبیعت، دل به سپیدی زمستان دادیم.

 

شُکرِ شکر کردم از آنرو که به هر سو نگر کردم گویی قند و نقل می بارید! آری نازنین زمستان است گویی که از لبانش یک گلستان گُلِ سپیدِ یاس و محمدی چکیده است و از زیر درختان پوشیده از حریرِ سپیدش که رد می شدی شاخه های تعظیم کرده و مملو از برف، طنازان بر سرت برف شادی می پاشیدن! گویی سقف آسمان به زمین نزدیک شده بود! واز آسمان گلوله های سپید برف می رقصید و با شوق گل افشانی و نورانی کرده بود فضا را.شاخه های درختان را گلهای یخ و برف آذین ساخته بودند و سر تعظیم داشتند.
چه طبیعت دل انگیزی!


وه! چه برفِ زمستانی باشکوهی!
کوه تا کوه،افق تا افق سپید و روشن بود و سکوتِ مطلق کوهستان بودکه با صدای فشردن گامهایمان در برف این سکوت سرد کوهستان می شکست.
مسیر پوشیده از برف را گام به گام پیمودیم تا به کافه ی آقای خشنود رسیدیم،بخاری هیزمیش تنمان را گرم کرد وچای دبش و تازه دمش جانمان را توانی دوباره داد.

آقای خشنود از گذشته و سروکارش با طبیعت گردان و عاشقان لاتون بسیار گفت وگنجینه‌ی ارزشمند از دست نوشته های گردشگران از آبشار لاتون را جمع آوری کرده بود.تورقی بدانها نمودیم و از چند صفحه اش با اجازه عکسی گرفتم.در دفتر سال ۱۴۰۱متنی به یادگار نوشتیم.و عکسی دسته جمعی به یادگار گرفتیم.برف زیادی باریده بود و هر چقدر بالاتر می رفتیم برف عمق می یافت تا کمر! و مسیر گشایی کار سخت و انرژی زیاد می طلبید.

لذا به نوبت جلودار را تعویض می کردیم و با شوق و ذوق تاپایکوبی آبشار رفتیم و عکسی به یادگار گرفتیم. واینچنین باشکوه ترین آبشار گرد زمستانی ام رقم خورد،رسیدن به آرامشی خواستنی و شادی بخش…
روزهایتان سپید و روشن چون برف
تاریخ پیمایش ۲۰دیماه۱۴۰۱/افشین حمید نژاد

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.