تاریخ انتشار : شنبه ۴ تیر ۱۴۰۱ - ۱۳:۰۴
1663 بازدید
کد خبر : 2376

گزارش پیمایش از دریاچه نئور به سووتن (سوباتان)

گزارش پیمایش از دریاچه نئور به سووتن (سوباتان)
از باغداگل و چم چمی که گلهایش به زیبایی هر چه تمامتر فریبایی می کردوازجوار چشمه ساران روان،گذر کردیم،تکه ابرهای سپیدآبی آسمان را به زیبایی آراسته بودوعقابها با بالهای گشوده درهوا شناور و پرندگانی که نغمه خوان بودند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آژیم، تالش واز جوار دریای کاسپین به بلندای تالش به ساحل زیبای دریاچه نئور مقصد حرکتمان است.در اولین آدینه ی اولین ماه تابستان ۱۴۰۱ با جمع ۲۸ نفره از باشگاه کوهنوردی بغرو، در دل حسی ناب و در جان بیقراری خاص برپا بود.

که از شوق بودن در زادگاهم(سوباتان) شب را خواب بر چشمان راه نیافت! سپیدی سحر بشارتی خوش میداد، خبر از دمیدن صبح صادق! قبل از بصدا درآمدن زنگ گوشی ام بیدار شدم تا مهیای حرکت باشم. آسمان لاجوردی و نسیم خنکی می وزید.به قرار معین در میدان اصلی شهر هشتپر گرد هم آمدیم. دوستان همنوردی زودتر شرف حضور داشتند.راننده مینی بوسِ های هماهنگ شده در میدان منتظر بودند که ما را از اردبیل به سمت بودالالو و از آنجا به عباس آباد و دریاچه نئور ببرند.صبح در ساحل سرسبز نئور و پرُگل از انواع رنگ‌به رنگش که خیر مقدم جانانه ای داشتند.

صبحانه صرف نمودیم.شبنمهای آرمیده در سبزی چمن در تلالوی خورشید می درخشیدند،صبح دل انگیز و فرحبخشی بود.

با نظر سرپرست برنامه(مهندس حسن زاده) به ستونی واحد،جلودار( حاج آقا صالح پور) و عقبدار(داراب نظیری) مشخص و با گامهایی هماهنگ و منظم در میان عطر گلها و نوای دل انگیز پرندگان به سمت سوباتان حرکت کردیم(لیست همنوردان در انتهای گزارش)
طبیعت با صد هزار جلوه بیرون آمده است و باید با دو صدهزار دیده به تماشا رفت!

رقص مه و ترنم نم نم باران شور شیرین داده بود جانها را! مدهوش می شوی در لذت تماشای زیبایی سحرآمیزش و در هبوط دلنشین مخمل های هزار رنگش! نقاش چیره دست باقلم موی نامرئی خود فرشی هزار رنگ با زیورهایی از هزار نقش، ذره ای از شکوه بی پایانش را به رخ کشیده که زبان از وصفش قاصر و ذهن از درک اوصافش ناتوان است،و فقط باید از نزدیک دید و چشم از زیبائیها انباشت.

هر آنکس را سرسوزن ذوقی باشد در خلق اثری بدیع، ثبتی زیبا، آوازی جان افزا به وجد می آید در این تماشاگه رویایی! آن سوتر ناخودآگاه آواز خوش استاد همنوردی(خیراله عبدی)از سر شوق، پژواک لذت تماشاست از انعکاس و انتشار کوهستان که جان را جلا و روح را صیقل می دهد، دل را گرم و پاها را استوار حرکت می کند در این تماشاگه خیال.

درمنطقه ی ایلی شاهسون بودیم وجود سکونتگاهها بر جذابیت و زیبایی مسیر می افزود، ماوایشان هنرمندانه و استادانه با هنر دستان مردان و زنان زحمتکش ساخته شده بود و دودی که از دودکش چرخ زنان در هوا گُم میشد.و درافق نگاهمان دره ای عمیق ابرها درتلاطم بودند.

و چه خوش اقبال بودیم! نرسیده به باغداگل از محوطه و حریم عشایری از ایل شاهسون که در آنجا سکونت داشتند کسب اجازه برای استفاده از چشمه وگذر ازآنجا نمودیم، با روی گشاده از مااستقبال نمودند به همه همنوردان چای خوش دم و خوش طعم دادند ودر نهایت صفا و صمیمیت اجازه ورود به حریم خود دادند وچه؛
خوش برخورد،خوش کلام،خوش سیما
وخوش صدا و خوش آواز بود مردخانواده، وقتی که پاسخ خوانندگی استاد عبدی را داد،همه با هم برایش کف مرتب زدیم،در یک کلام چه بی‌نظیرند این عشایرخونگرم وباصفای ما.

از باغداگل و چم چمی که گلهایش به زیبایی هر چه تمامتر فریبایی می کردوازجوار چشمه ساران روان،گذر کردیم،تکه ابرهای سپیدآبی آسمان را به زیبایی آراسته بودوعقابها با بالهای گشوده درهوا شناور و پرندگانی که نغمه خوان بودند.

نهاردرباغداگل صرف شدوادامه مسیردادیم.
ازدورسوباتان در رفت وبرگشت مه چو شهری بزرگ‌خودی نشان میداد.
دروجه تسمیه سوباتان(محل فرو رفتن آب)چند سال قبل به مدد فضای مجازی سووتون (به معنای محل رویش گلپر) و اخیراً “نعلی چولی”(به معنای مکانی به شکل چاله و نعل اسبی)سر زبان‌هاست و عکس العمل های متفاوت به خود را دارا! در این گزارش بجهت یکنواختی نام “سوباتان” ذکر می گردد.
خنکای نسیم کوهستان و زلال چشمه ساران سرد و گوارای سوباتان در تابستان، مشتاق سیراب لبهاست!
بودن در زادگاهم سوباتان برایم خواستنیست!
من در اینجا همراه حس عجیبی دارم؛
چیزی از جنس حال خوب و خاص!
وفقط باید از نزدیک دیدوسینه را از هوای تازه پُر کردوچشم را از زیبائیهایش انباشت.

قبل‌ترها در سوباتان؛خانه های محدود در حاشیه بازار بصورت چوبی وکاهگلی بودند.اما اکنون سقفهای رنگین حلبی قارچ گون رشد کرده اند و با سیمای سنتی سوباتان در دهه (۶۰_۷۰)که سه ماهه ی تابستان را در آن سپری می کردیم تفاوت بسیار داشت.
بازار سوباتان مثل همیشه شلوغ و پرجمعیت بود، تقابل مدرنیته و سنت به وضوح به چشم می خورد،گردشگری که با شلوارک می چرخید! و آنطرف تر بومی که لباس فاخر نمدی باصلابت قدم‌می زد.

از آنسو چابک سواری،می تازید. وآنطرف تر موتور،سواری که می گازید! اما آنچه بیش از پیش چشم هر بیننده ای را می آزرد، آشغالهایی بود که عمدتا ره آورد توریسم و عدم مدیریت آنها در گوشه وکنار میهمان ناخوانده ای و وصله ناجور سیمای بهشت گون سوباتان شده بود!

در بازار بزرگ و شلوغ سوباتان قدم زدم،
یاد دوران خوب خودم پَر می زدم!
آمدم تا سر زنم به روستای کودکی
تا زنده سازم خاطراتم، دزدکی!
یاد هی کردن بر روی چوبکی!
دیدن درهای چوبی پله های بیخ در
می برد فکر مرا دنبال مادر با پدر
یاد دروه گردان، که می‌فروختند
قیصی، آلبالو، سیب‌های آبدار….
تماشای لواشکی دهنم را آب انداخت!
طعم ترش و ملسش از شیرینی خاطرات گذشته نخواهد کاست وتوان دوباره یافتم از آن!
با مغازه داران خوش و بشی کردم که اکثر مغازدان را می شناختم …
دلگیر گذشته شدم!
مغازه دارانی که دیگر نبودند!
چلنگر چیره دستی که آهن در کوره ی دستی اش چو موم می پرداخت! و سپس خوب آب میداد و می گفت فوت کوزه گری آهنگری همین آبدیده کردن آنست!(توفیق همکاریش،که ساخت تفنگ دست ساز هم می کرد، داشتم!)
مسگری که دیگر صدای کوبیدن سندانش نمی آمد و کوره دستی و ذغالیش دیگر گُر نمی گرفت!

پالان دوزی که دیگر در بیرون مغازه اش بساط دوخت و دوز نبود!
و خیاط معروفِ سوباتان، معروف عمو ؛ تنها خیاط لباسهای فاخر نمدی تالش دیگر صدای چرخ پدالی و گرمای اتوی زغالی نمی آمد! و هنری اصیلی که نسل اندر نسل بدان به ارث رسیده بود! به خاموشی گراییده بود!!!
…و تا دلت می خواست بوی خوش کباب سوباتان بود که در فضا پیچیده بود! و بوی نان گرمی که در وسط بازار می پختند. یاد مرحومِ مادرم افتادم که هر موقع در تنور نان می پخت، اولین قرص نان را برای همسایه می فرستاد و می گفت بوی نان پیچیده است…
و نکته مهمی که یکی‌از مغازه داران به من گفت و کسی سراغ شما و گروه هنوردی بغرو را می گرفت! بعد با جناب آقای نادر کوچری زاده صحبت کردم و متوجه شدم که ایشان بهمراه خانواده به سوباتان برای پیشواز آمده بودند، که ما بعلت تاخیرمان در ورود به سوباتان‌ توفیق ملاقات نیافتیم.(از طرف خود و باشگاه از ایشان و همراهانشان کمال تشکر داریم).

از سه راهی وسط بازار به طرف میدان مشهور سوباتان قدم زدم، میدانی که زمانی آوردگاه پهلوانان در کشتی و کُودی کُودی و بازی های محلی سوباتان و ییلاقات مجاور بود و بعدها ما در زمین بزرگ و فراخ آن بازی فوتبال و والیبال در چندین گروه سنی همزمان داشتیم، اما حیف و صد افسوس که هر روز طمع و دست یازی از هر طرف به این میدان آنرا کوچک و کوچک تر و پُر پرچینش کرده است!!! و دیگر اثری از زمین ورزشی و آن هیاهو و نشاط در آن وجود نداشت!!!!
مه همراه با نم نم باران یواش یواش مرا در آغوش می گرفت! سوباتان همراه زیباست، زیبایی مطلق! به هر سو نگاه می کنی زیبایی منحصردبفرد چشمانت را می نوازد.
کوهها وتپه ماهورهایی که دست در دست هم داده و گویی دور آن حلقه‌زده اند!!!
اینجا می توان زندگی را بو کرد!
آسمان را حس کرد!
و روحت را درطبیعت به پرواز در آید!!
زمین با گلهایش می خندید!
به هر سو نگاه می کنی طبیعت برای ما نقاشی خارق العاده کشیده است،تصویری از زیبائیهای بی منتها…
آواز سرخوشانه بلدرچین ها،پرواز باشوق پرندگان،طنین خوش رمه ها ونوای دلنواز چوپان،چونان نغمه ی چنگ است درانعکاس کوهستان که باید گوش جان سپردبه سمفونی بهشتی ازطبیعت سوباتان….
خیز تا بر آن نقاش جان‌ افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

بعلت محدودیت وقت نتوانستیم از مجمه داش، هاچاداش،ساری داش دیدن کنیم.از بیده پشت؛ آبشار ورزان به زیبایی تمام جلوه می نماید!
ریزش قطرات نقره فام آبشار ورزان،درهنگامه جدایی چو اشکی از پیکره کوهستان جاریست در امتداد رودخانه لیسار تا خود را به جاودانگی دریای کاسپین برساند.درغروبی دل انگیز فراق عاشقانه ها راامید وصالیست و من این راه را پیموده با عشق تا به تماشا نشینم زیبایی های آنرا!
غروب هنگام عزم برگشت نمودیم در حالی که جانمان همراه صفا و صمیمیت همنوردان در حرکت بود،دلمان همراه نسیم جانفزای کوهستان در پرواز بود!وتنمان درپیمایش مسیر همراه چشمه ساران روان در حرکت…

سراپرده زندگی تان سبز و اختر سعد بر آسمان اقبالتان شکوفا باد.
‌✍🏻 #افشین_حمیدنژاد

اسامی همنوردان پیمایش دریاچه نئور به سوباتان
۱_اقای مجید دشت پیما
۲_اقای مصیب دشت پیما
۳_ //پرویز روزمریم
۴_//حاج صالح پور(مدیر باشگاه و جلودار)
۵_//طاها عبدالهی
۶_//مهندس افشین حمیدنژاد(نویسنده گزارش)
۷_// صدرالدین امیری
۸_//علیرضا مرادیان(میهمان)
۹_//هوشنگ حسن زاد(سرپرست برنامه)
۱۰- خانم خلیلی
۱۱-صابر صامت
۱۲-آراسته محمدی نژاد
۱۳-شهناز یزدانی
۱۴- مجید جلیلی
۱۵-داراب نظیری(عقبدار)
۱۶- فرهاد سیفی نژاد
۱۷ -صفر قاسمی نژاد سنگده
۱۸-اسرافیل آهنگی
۱۹-کیهان باقری
۲۱-بهرام مرادی و پسر
۲۲- آقای محمد رسولی
۲۳– مهدی جعفریانی
۲۴ — بهنام جعفری پور
۲۵-آقای رسول بختیاری
۲۶_آقای مجتبی عباسی
۲۷-نگار آقالری دیزگاهی
۲۸-خیرالله عبدی جوکندان

کارگروه روابط عمومی باشگاه کوهنوردی بغرو
(نادر کوچری زاده ، افشین حمیدنژاد ، مقصود علینژاد)

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 5 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : 3
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

رامين رضايي شنبه , 4 تیر 1401 - 13:56

با سلام و احترام
رسانه ی عزیز و پرتلاش نام های تاریخی را که میراث گذشتگان هست تغییر ندهیم، مضاف براینکه افراد زیادی باعث معرفی و شناخته شدن ییلاق و روستای سوباتان به گردشگران غیر بومی شدند که با این نامگذاری ها باعث سردرگمی توریست و ضایع شدن زحمات افراد می شویم، بنده بومی تالش هستم اما افراط و تعصبات اشتباه کمکی نخواهد کرد و موجب انزوا و عقب ماندگی خواهد شد، با این وصف در تالش باید ایران را هم ایرون بگوییم، شایسته بود عنوان خبر را اصلاح می فرمودید. پاینده باشید

رامين رضايي شنبه , 4 تیر 1401 - 13:56

رسانه ی عزیز و پرتلاش نام های تاریخی را که میراث گذشتگان هست تغییر ندهیم، مضاف براینکه افراد زیادی باعث معرفی و شناخته شدن ییلاق و روستای سوباتان به گردشگران غیر بومی شدند که با این نامگذاری ها باعث سردرگمی توریست و ضایع شدن زحمات افراد می شویم، بنده بومی تالش هستم اما افراط و تعصبات اشتباه کمکی نخواهد کرد و موجب انزوا و عقب ماندگی خواهد شد، با این وصف در تالش باید ایران را هم ایرون بگوییم، شایسته بود عنوان خبر را اصلاح می فرمودید. پاینده باشید

کاوس انجامی جمعه , 15 مهر 1401 - 2:37

سلام
واحسنتم وماشاالله به همتون بویژه آقای مهندس حمید نژاد نویسنده چیره دست وفاخر لیسار !!
همیشه شاد وپیروز باشید وخندان!!که ما را شاد کردید واز منطقی گفتید که از اونا خاطره ها داریم بویژه از محبت عشایر” ائل سونن “(شاه سون)!!👍👏👏👏👏❤️❤️🌹🌹🌹👍👍